روزی روزگاری نفس کش!

 

مدت زیادی از آن دوران نگذشته اما آنقدر از آن اوضاع و حال و هوا فاصله گرفته ایم که گویی آن دوران را در خواب دیده ایم یا در افسانه های کهن شنیده ایم!روزگارانی که تیمها دفتر و تشکیلاتی نداشتند،قراردادهای سفت و محکم و به معنای واقعی وجود نداشت،به قول قدیمی ها کل باشگاهها در صندوق عقب ماشین بزرگان تیمها جا داشت!اما بازیکنان به همان قراردادهای بی پایه و اساس و بعضآ صوری و خیالی آنچنان پایبند بودند که گویی در ازای آن تمامی دارایی و اطرافیان خود را درگروی باشگاه مربوطه گذاشته بودند اما....

امروز باشگاهها را چه شده است؟! چه شده است که هرچه فوتبال به اصطلاح حرفه ای تر میشود اما در عمل همه چیز آنچنان بی حساب و کتاب شده است که دیگر بازیکنان برای قراردادهای خود و تعهدات خود نسبت به باشگاه ارزشی قائل نیستند و به قول معروف تره هم خرد نمی کنند!

از بازیکنان امروزی انتظار چندانی نمی رود اما باشگاهها در این میان  در حین بستن قراردادها چگونه عمل میکنند!؟چه بندها و تبصره ها و چه امتیازاتی برای بازیکنان قائل می شوند که بازیکنان این چنین آسوده و بی واهمه از هیچ عقوبتی برای خود جولان میدهند و باشگاهی را به سخره می گیرند؟!

کاری به دیگر باشگاهها نداریم.به تیم محبوب خود استقلال می پردازیم...استقلال را که زمانی بازیکنان برای تماشا کردن تمریناتش التماس می کردند چه شده است که این چنین بازیکنان تیم و هوادارانش را به بازی می گیرند و در خلوت خودشان به باد استهزاء می گیرندمان!با استقلال چه کرده ایم که اینگونه بازیکنان برای تاج کبیر آسیا خط و نشان می کشند و تصمیم می گیرند و پشت چشم نازک می کنند!؟

این روند در سالیان اخیر با سرعت و شدت بیشتر در حال اوج گرفتن است.

زمانی که در برابر دیدگان همگان سرمربی بزرگترین باشگاه این مملکت به باد بدترین تحقیرها و توهین ها و شماتت ها قرار می گیرد و انگار نه انگار!چشمهایمان را می بندیم و نادیده می گیریم!اما کاش آن مربی می دانست که غرور و عزت میلیونها هوادار در دستان اوست!اما افسوس که ندانست...

باید آن روزی که بازیکنی برای تمام ارکان این باشگاه تصمیم می گرفت و تهدید می کرد و خط نشان می کشید که چه بکنید و چه نکنید تا من باشم فکر این روزهارا میکردیم! آن روزهایی که بازیکنان بنابر عادت هر ساله تا آخرین دقایق نقل و انتقالات با خیالی آسوده از اینکه نازشان خریدار دارد جماعتی را به دنبال خودشان میکشیدند و در  آخر بدون ثانیه ای حضور در تمرینات پیش فصل قراردادهای چندصد میلیونی می بستند و بیش از نیمی از فصل را هم استراحت می کردند و در کمال وقاحت طلب پول می کردند فکر این روزها را میکردیم!

آن روزی که بازیکنان درجه چندم خارجی را به هوای پورسانت های چند صد دلاری به تیم می آوردیم و بعد از اندک زمانی بدون کوچکترین حضور و سودی برای تیم به کشورهایشان برمیگشتند و با شکایت به فیفا چند ده هزار دلار بابت گردش کوتاه مدتشان در ایران پول میگرفتند  و تیمها را تا مرز کسر امتیاز و سقوط پیش می بردند و به ریش ایران و ایرانی ساده لوح می خندیدند فکر این روزهارا می کردیم...!

روزی که بازیکنانمان بدون توجه به قراردادهایشان که مفاد و بند و تبصره های آن برهیچ کس عیان نیست در میانه فصل به راحتی قهر می کردند،قرارداد فسخ می کردند،از تیم جدا میشدند و آب هم از آب تکان نمیخورد باید فکر این روزها را میکردیم!

فکر نکردیم و حال این روزهارا می بینیم!می بینیم که بازیکنان به اصطلاح حرفه ای مان در عین داشتن قرارداد با اصرار و آوردن اولیای خود!و با وساطت پدر و مادر خود به راحتی از تیم جدا می شود در ابتدای فصل و به دنبال درهم و دینارهای نفتی می رود! بازیکن خارجی مان به هوای استراحت به کشورش باز میگردد و با خیالی آسوده دیگر برنمی گردد  و تهدید به شکایت به فیفا میکند و...!!! ما هم ادعا میکنیم که هیچ غلطی نمی تواند بکند و در انتها می بینیم که اتفاقآ غلطهای بسیاری میتواند بکند و این ما هستیم که به غلط کردن افتاده ایم!

بازیکنان بی کیفیت که هرگاه بازی کرده اند کوچکترین کارآیی و خاصیتی از خود نشان نداده اند پس از یک تعویض حق به جانب و گستاخ هر آنچه بر تن و دست و پا دارند به زمین و زمان می کوبند و غرولند کنان و احتمالآ زیر لب توهین کنان راه رختکن را در پیش میگیرند و از فردا هم حی و حاضر در سر تمرینات گل میگویند و گل می شنوند!

بازیکنمان را به مرخصی میفرستیم و در کمال آرامش بر نمیگردد و پیغام و پسغامهای فیس بوکی میفرستد و تهدید میکند و در آخر با سلام و صلوات و اجابت خواسته های حق و ناحقش به استقبالش میرویم!

از مصائب بازیکن همیشه مصدوم و حاشیه ساز عبرت نمیگیریم و به رسم هر ساله در ثانیه های پایانی فصل نقل و انتقالات قراردادی شیرین و چرب با او می بندیم و در کمال وقاحت با لبخندی مشمئز کننده و طعنه ای که خون انسان را به جوش می آورد از عقد بهترین قرارداد خود سخن می گوید!کاش ماجرا به همین جا ختم میشد!هنوز فصل شروع نشده آقای همیشه مصدوم در حین راه رفتنی ساده به تیر غیب گرفتار میشود و بازهم مصدومیت و اعمال جراحی ده باره و بیست باره! و بعد هم که به آستانه بهبودی رسید برای کار نکرده و استراحت مطلق طلب حق و حقوق می کند و در کمال وقاحت به بهانه پول از حضور در تمرینات سرباز می زند!...

این قصه سر دراز دارد.اما به راستی انگشت اتهام را به سمت و سوی چه کسی باید نشانه گرفت؟!

مدیران عاشق پست و مقام و میز!؟مریبان نتیجه گرا ؟! بازیکنان بی تعصب و پول پرست؟! یا هواداران کم طاقت و خواهان برد و قهرمانی؟!...که البته در تمامی حالات مسلمآ نقش مدیران از همه بیشتر است که ظاهرآ نه توان اداره مشکلات و مسائل تیم را به صورت اصولی دارند و نه حتی توانایی عقد یک قرارداد ساده و در عین حال محکم و قانونمند را...

به راستی که؟! اما بعید است که هیچ گاه افرادی پیدا شوند که به مبارزه با این بازیکن سالاری ها بپردازند و شهامت پذیرش عواقب احتمالی آن را داشته باشند! به راستی چه میزان میتوان به ریشه کنی این معضل امیدوار بود؟!

"رضـا اسنـقــی"